بهراد منبهراد من، تا این لحظه: 12 سال و 22 روز سن داره

♥بهراد بهترین هدیه ی خدا♥

رای گیری مسابقه شماره 2

سلام به دوست جونای خودم   رای گیری شنبه شروع میشه یادتون نره ها آخه مامانم نیست که واسم تبلیغات ک نه اگه میشه به دوستای خودتون بگید فقط کافیه برید به این آدرس : http://koodakeman91.niniweblog.com/cat44.php و تو قسمت نظرات بنویسید شماره ۱۶ بهراد انشاالله وقتی بر می گردم شما این خبر خوش رو به من هدیه میدید ...
27 مرداد 1391

بدون عنوان

دوستای خوبم ما امروز واسه ۵ روز داریم میریم مسافرت اگه اینترنت تو دسترس باشه تو این روزا براتون گزارش سفرم رو میفرستم اگه که نه دلم براتون خیلی تنگ میشه... ...
27 مرداد 1391

اولین به به بهراد

امروز برای اولین بار برای وروجک کوچولوی خودم به به درست کردم آخه پسرم دیگه واسه خودش مردی شده و مثل مامان و بابا میتونه غذا بخوره البته هنوز منوی غذاش محدوده اما به هر حال همه از یه جائی شروع می کنن دیگه....... خلاصه اینو بگم که مامان و بابا بیشتر ذوق داشتن تا شما عزیزم.  مامان امروز برای شما پوره ی سیب درست کرد با آب برنج ..... حالا می ریم پائین تا بقیه ماجرا رو با عکس تماشا کنیم: اینم غذای پسر ورورجکم پستونکم جزو منوی امروز بود: اینجا پسرم آماده برای میل کردن داره با تعجب منو نیگا میکنه "یعنی میگه مامان اینا مال منه؟؟؟": وااااااااااااااااای عشق مامان و ببین داره چه طوری میخوره عزیز مامانی قربونت بشم...
25 مرداد 1391

شرکت در مسابقه: "کودک خواب آلود"

بهراد من تو این عکس ۳ماهشه و لا لا داره و داره خمیازه میکشه ............. خمیازتم قشنگه عشق مامان..... رای گیری مثل قبل از روز شنبه خاله جووووونااااااااااااااااااااا یادتون نره هاااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! من فقط با رای های شماست که میتونم برنده شم اگه می خواید به من رای بدید برید به آدرس زیر: http://koodakeman91.niniweblog.com/cat44.php ...
23 مرداد 1391

اولین سالی که بهراد در مهمانی خدا شرکت کرد

امسال به لطف خدای بزرگ تو اولین سالیست که در کنار ما هستی و در ضیافت با شکوه خدا شرکت داریو من و بابائی از این بابت خدا رو شاکریم .....   البته سال قبل تو شکم مامان شاهد ای ضیافت بودی اما از نوع غیر حضوری..... هفته ی قبل یه مهمونی کوچولو دادیم یعنی مامان و بابای من و بابائی و عمو جونا و خاله جونا و خاله و مامان بزرگ بابا بزرگ های بابائی خیلی خوش گذشت همه اومدن خونمون تو هم به نحو احسن ازشون پذیرائی کردی البته به روش خودت.... اینم سفره ی افطار ما:   ...
22 مرداد 1391

اولین بار که تو اتاق خودت خوابیدی

امروز بعد از ظهر وقتی لالا داشتی بردمت تو اتاق خودت آخه تو عاشق اتاقتی و خیلی اتاقت رو دوست داری .. وقتی داری گریه می کنی میبرمت تو اتاقت و می زارمت رو تختت و موزیکال بالای تختت رو روشن می کنم سریع ساکت میشی و محو عروسک های در حال گردش میشی...   خوشحالم از اینکه سل یقه مامان و بابا رو تو انتخاب وسایلت قبول داشتی آخه اونی که باید خوشش بیاد تویی عزیز دلم........... همه ی اینا رو برای تو با کلی امید و آرزو خریدیم تا ازش لذت ببری گل مامان .... خلاصه اینکه امروز اولین باری بود که تو اتاق خودت لالا کردی اونم با آرامش تمام از ساعت ۱:۴۵ خوابیدی تا ساعت ۵:۰۰  اینم عکسای امروز: ...
21 مرداد 1391

عکسهای آش بارداری

این عکس ها مربوط به زمانیه که تو شیکم مامانی بودی اون موقع ۳ماهت بود ما هم برای اینکه این اتفاق بزرگ رو جشن بگیریم یه مراسم کوچولو تو باغ پدر جون گرفتیم   اینم از خوردنی هایی که خودم زحمتش رو کشیدم البته بجز آش که زحمتش با مامانی مژگان بود این بوسم مال مامانی مژگان که تو این ۹ ماه خیلییییی برامون زحمت کشید ...
18 مرداد 1391

برنده در مسابقه دو روی سکه

بااااااااااااازم مثل همیشه پسر من تو مسابقه برنده شد اینم عکسش در سایت کودک   جالب این بود که پسرک من در  چهارمین ماهگردش  برنده شد. ۵ماهگیت وبرنده شدنت مبارک عشق مامان........ دست همه ی دوستان درد نکنه که با رای های قشنگشون به ما کمک کردن                                                          ...
18 مرداد 1391